جدول جو
جدول جو

معنی کت کت - جستجوی لغت در جدول جو

کت کت
لفظی برای رام کردن مرغ
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کَ)
دهی است از دهستان ای تیوند بخش دلفان که در شهرستان خرم آباد واقع شده است و 180 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(کَ تِ گُمْبَ)
دهی است از دهستان کوهدشت بخش طرهان شهرستان خرم آباد. جلگه ای و گرمسیر. با 240 تن سکنه. آب آن از نهر خسروآباد. محصول آنجا غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری. صنایع دستی سیاه چادربافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6 ص 289)
لغت نامه دهخدا
(کُ کُ)
کتکتی (ک ک تا) . (منتهی الارب) (اقرب الموارد). بازیی است. (منتهی الارب) (آنندراج). یکنوع بازی مر تازیان را. غیر منصرف است. (ناظم الاطباء). و رجوع به کتکتی شود
لغت نامه دهخدا
(کَ کَ)
بانگ شوات. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کت کن
تصویر کت کن
((کَ. کَ))
کاریزکن، مقنی
فرهنگ فارسی معین
کاکوتی، گیاه معطر که در ماست و دوغ ریزند
فرهنگ گویش مازندرانی
به قصد صید ماهی و بدون دیدن آن با سه شاخه ی آهنی گوشه و کنار
فرهنگ گویش مازندرانی
نام محلی در منطقه ی آلاشت
فرهنگ گویش مازندرانی
راهی در برف که در اثر رفت و آمد و کوبیده شدن و لگد کردن، حاصل
فرهنگ گویش مازندرانی
بغل دیوار
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع چهاردانگه ی شهریاری بهشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
این پا و آن پا کردن
فرهنگ گویش مازندرانی